سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

حد و مرز منت پذیری

حد و مرز منت پذیری
داستان بردگی بنی اسرائیل در مصر , دستور قتل نوزادان پسر آنها از سوی فرعون ,گرفته شدن حضرت موسی (ع) از نیل توسط عاملان فرعون و سرانجام پذیرش او به عنوان فرزندخوانده ی فرعون و رشد و بالندگی اش در دربار او , از داستانهای مشهور مذهبی است . قرآن کریم نیز بارها به قطعات مختلف داستان زندگی حضرت موسی (ع) پرداخته است و از آن جمله در سوره شعرا به ماجرای برانگیخته شدن ایشان به پیامبری و رسالتش برای رفتن نزد فرعون و در خواست آزادی بنی اسرائیل و اجازه خروج آنان از مصر اشاره کرده است و گفتگوی ایشان با فرعون را گزارش کرده است . یکی از موضوعات بحث شده در این گفتگو , فرزندخواندگی موسی از سوی فرعون است و این که ایشان با طرح رسالت خود و دعوت از فرعون برای خروج بنی اسرائیل , نسبت به زحمات و لطف فرعون در بزرگ کردن ایشان , ناسپاسی کرده است .
در این یاد داشت سیره ی حضرت موسی (ع) در رویارویی با منت گذاری فرعون نسبت به بزرگ کردن او , مورد توجه قرار گرفت است . ابتدا متن و ترجمه این آیات و سپس نکته مورد توجه در این موضوع خواهد آمد .
آیات دهم تا بیست و دوم سوره شعراء
وَ إِذْ نَادَى‏ رَبُّکَ مُوسىَ أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ(شعراء 10)
قَوْمَ فِرْعَوْنَ  أَ لَا یَتَّقُونَ(11)
قَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ أَخَافُ أَن یُکَذِّبُونِ(12)
وَ یَضِیقُ صَدْرِى وَ لَا یَنطَلِقُ لِسَانىِ فَأَرْسِلْ إِلىَ‏ هَرُونَ(13)
وَ لهَُمْ عَلىَ‏َّ ذَنبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ(14)
قَالَ کلاََّ  فَاذْهَبَا بَِایَاتِنَا  إِنَّا مَعَکُم مُّسْتَمِعُونَ(15)
فَأْتِیَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبّ‏ِ الْعَالَمِینَ(16)
أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ(17)
قَالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَ لَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ(18)
وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتىِ فَعَلْتَ وَ أَنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ(19)
قَالَ فَعَلْتُهَا إِذًا وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ(20)
فَفَرَرْتُ مِنکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لىِ رَبىّ‏ِ حُکْمًا وَ جَعَلَنىِ مِنَ الْمُرْسَلِینَ(21)
وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنهَُّا عَلىَ‏َّ أَنْ عَبَّدتَّ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ(22) 

ترجمه {مکارم}       
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو ... (10)
قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمى‏کنند؟! (11)
 (موسى) عرض کرد: «پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند، (12)
و سینه‏ام تنگ شود، و زبانم بقدر کافى گویا نیست (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یارى کند)! (13)
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند مى‏ترسم مرا بکشند (و این رسالت به پایان نرسد)! (14)
فرمود: «چنین نیست، (آنان کارى نمى‏توانند انجام دهند)! شما هر دو با آیات ما (براى هدایتشان) بروید ما با شما هستیم و (سخنانتان را) مى‏شنویم! (15)
به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم (16)
بنى اسرائیل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند) (17)
 (فرعون) گفت: «آیا ما تو را در کودکى در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایى از زندگیت را در میان ما نبودى؟! (18)
و سرانجام، آن کارت را (که نمى‏بایست انجام دهى) انجام دادى (و یک نفر از ما را کشتى)، و تو از ناسپاسانى!» (19)
 (موسى) گفت: «من آن کار را انجام دادم در حالى که از بى‏خبران بودم! (20)
پس هنگامى که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگارم به من حکمت و دانش بخشید، و مرا از پیامبران قرار داد! (21)
آیا این منتّى است که تو بر من مى‏گذارى که بنى اسرائیل را برده خود ساخته‏اى؟!» (22)
نکته
چنان که از پاسخ حضرت موسی (ع) پیداست ایشان به فرعون گوشزد می کنند که اسارت و بردگی بنی اسرائیل از سوی فرعون جایی برای منت گذاری نسبت به بزرگ کردن موسی (ع) نمی گذارد .
این سخن بدان معناست که اگر کس یا کسانی در حق یک جامعه یا ملت یا گروه یا صنف خاصی , ظلم بزرگی روا دارند و در کنار آن به خاطر برخی ملاحظات یا به طور اتفاقی , در حق یکی از آنان لطف بزرگی کند ,حق منت گذاشتن و به رخ کشیدن آن را ندارد و از سوی دیگر فرد مورد لطف نیز نباید خود را وامدار و منت پذیر چنین لطفی بداند . زیرا ظلم به جامعه چنان بزرگ و پر اثر است که لطف به یکی از افرادش هرگز نمی تواند آن ظلم را جبران کند به ویژه اگر آن ظلم هچنان پایدار و در حال انجام باشد .
کارکرد پیام
پیام این آیات که سیره ی آن پیامبر اولو العزم را بازگو می کنند در تمام عرصه ها چون زندگی فردی , اجتماعی , سیاسی و ... کارایی دارد . به عنوان مثال در دوران معاصر ظلمی که از سوی قدرتهای بزرگ استعماری در حق ملتها صورت گرفته و می گیرد هرگز با برخی کمک های اقتصادی و یا امدادی , قابل جبران نیست هر چند که برخی از این کمک ها نیز به قصد فراهم کردن زمینه تسلط بیشتر صورت می گیرد .
ضمیمه
در پایان مناسب است تفسیر این آیات از یکی از تفاسیر معاصر در معرض دید خوانندگان قرار گیرد :
تفسیر نمونه،مکارم شیرازی , ج‏15، ص 200
 [سوره الشعراء (26): آیات 16 تا 22]
فَأْتِیا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ (16) أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ (17) قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ (18) وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ (19) قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ (20)
فَفَرَرْتُ مِنْکُمْ لَمَّا خِفْتُکُمْ فَوَهَبَ لِی رَبِّی حُکْماً وَ جَعَلَنِی مِنَ الْمُرْسَلِینَ (21) وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ (22)
ترجمه:
16- به سراغ فرعون بروید و بگوئید ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم.
17- بنى اسرائیل را با ما بفرست.
18- (فرعون) گفت: آیا ما تو را در کودکى در میان خود پرورش ندادیم؟ و سالهایى از عمرت را در میان ما نبودى؟
19- و (سرانجام) آن کارت را (که نمى‏بایست انجام دهى) انجام دادى (و یک نفر از ما را کشتى) و تو از کافران بودى! 20- (موسى) گفت: من آن کار را انجام دادم در حالى که از بیخبران بودم. 
21- و به دنبال آن هنگامى که از شما ترسیدم فرار کردم و پروردگار من به من دانش بخشید و مرا از پیامبران قرار داد.
22- آیا این منتى است که تو بر من مى‏گذارى که بنى اسرائیل را برده خود ساخته‏اى؟!
تفسیر:
برخورد منطقى و قاطع با فرعون‏

در آیات گذشته" نخستین مرحله ماموریت موسى ع یعنى دریافت وحى و رسالت و تقاضاى وسائل نیل به این هدف بزرگ، پایان یافت.
به دنبال آن در آیات مورد بحث" مرحله دوم" یعنى روبرو شدن با فرعون و گفتگوى سرنوشت‏سازى که در آن میان انجام گرفت مطرح شده.
نخست به عنوان مقدمه مى‏فرماید:" اکنون که همه چیز روبراه است به سراغ فرعون بروید، و به او بگوئید ما رسول پروردگار جهانیان هستیم" (ْتِیا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ‏
).
جمله" فاتیا" نشان مى‏دهد که باید به هر قیمتى هست با خود او تماس بگیرید، و تعبیر به" رسول" به صورت مفرد- با اینکه هر دو پیامبر بودند- اشاره به یگانگى و وحدت دعوت آنها است، گویى آنها دو روحند در یک بدن، با یک برنامه، و یک هدف «1».
و به دنبال بیان رسالت خود، آزادى بنى اسرائیل را مطالبه کنید و" بگوئید ما ماموریم از تو بخواهیم که بنى اسرائیل را با ما بفرستى" (أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ).
بدیهى است منظور این بوده که زنجیر اسارت و بردگى از آنها بردار تا آزاد شوند، و بتوانند با آنها بیایند، نه اینکه تقاضاى فرستادن آنها به وسیله فرعون شده باشد.
در اینجا فرعون زبان به سخن گشود و با جمله‏هایى حساب شده، و در عین حال شیطنت‏آمیز، براى نفى رسالت آنها کوشید. نخست رو به موسى کرد و چنین گفت:" آیا ما تو را در کودکى در دامان مهر خود پرورش ندادیم"؟! (قالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینا وَلِیداً).
تو را از آن امواج خروشان و خشمگین نیل که وجودت را به نابودى تهدید مى‏کرد گرفتیم، دایه‏ها برایت دعوت کردیم، و از قانون مجازات مرگ فرزندان بنى اسرائیل معافت نمودیم، در محیطى امن و امان در ناز و نعمت پرورش یافتى! و بعد از آن نیز" سالهاى متمادى از عمرت در میان ما بودى"! (وَ لَبِثْتَ فِینا مِنْ عُمُرِکَ سِنِینَ).
سپس به ایراد دیگرى نسبت به موسى پرداخته و مى‏گوید:" تو آن کار مهم (کشتن یکى از قبطیان و طرفداران فرعون) را انجام دادى" (وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ).
اشاره به اینکه تو چگونه مى‏توانى پیامبر باشى که داراى چنین سابقه‏اى هستى.
و از همه اینها گذشته" تو کفران نعمتهاى ما مى‏کنى" (وَ أَنْتَ مِنَ الْکافِرِینَ).                       
 سالها بر سر سفره ما بودى، نمک خوردى و نمکدان را شکستى!، با چنین کفران نعمت چگونه مى‏توانى پیامبر باشى؟
در حقیقت مى‏خواست با این منطق و این گونه پرونده‏سازى موسى را به پندار خود محکوم کند.
منظور از داستان قتل همان است که در سوره قصص آیه 15 آمده است که موسى ع دو نفر را که یکى از فرعونیان و دیگرى از بنى اسرائیل بود در حال جنگ و دعوا دید، به حمایت مظلوم یعنى مرد بنى اسرائیلى برخاست و به ظالم حمله کرد، ضربه‏اى بر او فرود آورد که با همان یک ضربه از پا درآمد.
موسى ع بعد از شنیدن سخنان شیطنت‏آمیز فرعون به پاسخ از هر سه ایراد پرداخت، ولى از نظر اهمیت پاسخ ایراد دوم فرعون را مقدم شمرد (و یا اصولا ایراد اول را درخور پاسخ نمى‏دانست، چرا که پرورش دادن کسى هرگز دلیل آن نمى‏شود که اگر شخص پرورش دهنده گمراه بود او را به راه راست هدایت نکنند).
به هر حال چنین" گفت: من این کار را انجام دادم در حالى که از بیخبران بودم" (قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ) در اینجا در مورد تعبیر" ضالین" در میان مفسران گفتگو بسیار شده است زیرا از یک سو مى‏دانیم که سابقه سوء براى پیامبر ص حتى قبل از رسیدن به مقام نبوت قابل قبول نیست، چرا که موقعیت او را در افکار عمومى متزلزل مى‏کند و هدف بعثت ناقص و ناتمام مى‏ماند به همین دلیل دامنه عصمت انبیاء قبل از نبوت را نیز شامل مى‏شود.
و از سوى دیگر باید این سخن پاسخى باشد که فرعون نتواند در برابر آن، سخنى بگوید. لذا جمعى از مفسران معتقدند که منظور از" ضال" در اینجا خطاى در موضوع است، یعنى من ضربه‏اى را که به آن مرد قبطى زدم به قصد قتل نبود بلکه به عنوان حمایت از مظلوم بود، و نمى‏دانستم منجر به قتل او مى‏شود، بنا بر این" ضال" در اینجا به معنى" غافل" و منظور غفلت از عاقبت کار است.
...سپس" موسى" به پاسخ منتى که فرعون در مورد پرورشش در دوران طفولیت و نوجوانى بر او گذارد پرداخته، و با لحن قاطع و اعتراض آمیزى مى‏گوید:" آیا این منتى است که تو بر من مى‏گذارى که بنى اسرائیل را بنده و برده خود ساختى"؟! (وَ تِلْکَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرائِیلَ).
درست است که دست حوادث مرا در کودکى به کاخ تو کشانید و به ناچار در دامان تو پرورش یافتم و در این امر قدرت‏نمایى خدا بود، اما ببین عامل این ماجرا چه بود؟ چرا من در خانه پدرم و در آغوش مادرم پرورش نیافتم، چرا؟.
آیا جز این بود که تو بنى اسرائیل را به زنجیر اسارت کشیدى، تا آنجا که به خود اجازه دادى نوزادان پسر را به قتل برسانى، و دختران را براى کنیزى و خدمت زنده بگذارى؟.
این ظلم بى حساب تو سبب شد که مادرم براى حفظ جان نوزادش مرا در صندوق بگذارد، و به امواج نیل بسپارد، و خواست الهى این بود که آن کشتى کوچک در کنار کاخ تو لنگر بیندازد، آرى ظلم بى اندازه تو بود که مرا رهین این منت ساخت، و مرا از خانه پاک پدرم محروم ساخت و در کاخ آلوده تو قرار داد! و با این تفسیر ارتباط این پاسخ موسى با سؤال فرعون کاملا روشن مى‏شود.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که منظور موسى ع این بوده که اگر پرورش من نعمتى از ناحیه تو باشد در برابر آن همه ظلم و ستمى که به بنى اسرائیل کردى، قطره‏اى در برابر دریا است، این چه نعمتى است که تو بیان مى‏کنى در حالى که آن همه ظلم و ستم در کنار آنست؟! تفسیر سومى که مى‏توان براى پاسخ موسى ع از گفته فرعون بیان کرد این است که: اگر من در کاخ تو پرورش یافتم و از نعمتهاى رنگارنگ برخوردار شدم فراموش نکن سازندگان اصلى آن کاخ، بردگان قوم من بودند، و به وجود آورندگان آن همه نعمت اسیران بنى اسرائیل بودند، چگونه به استفاده از دسترنج قوم من بر من منت مى‏نهى؟! این سه تفسیر در عین حال با هم منافاتى ندارد هر چند تفسیر اول از بعضى جهات روشنتر به نظر مى‏رسد.
                       





در این وبلاگ
در کل اینترنت